چراغ دیده ی شب زنده دار من
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است .

 تو خراب من آلوده مشو  

غم این پیکر فرسوده مخور 

قصه ام بشنو و از یاد ببر

بهر من غصه ی بیهوده مخور 

تو سپیدی ، من سیاهم، 

خسته ای گم کرده راهم 

تو به هر جا در پناهی 

من به دنیا بی پناهم 

تو طلوع هر امیدی 

من غروبی نا امیدم 

نه قراری ، نه دیاری 

که بر آن رو بگذارم 

به چه شوقی ؟

به چه ذوقی ؟

دگر این ره بسپارم ؟

چه امیدی به سپیدی ؟

که به رنگ شب تارم 

تو سپیدی ، من سیاهم

خسته ای گم کرده راهم

گنه تو بی گناهی

بی گنه غرق گناهم

شوق بودن ، همه تنها اشتباهم !!!! 

 

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : شیوا

 

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : شیوا

 اشك هايم

نگاه هايم

حرف هايم

نه هيچ يك اثري نداشت

همه بي اثر بود

مي رود بدون نگاهي

و من فكر مي كنم و به ياد مي آورم

روزي را كه گفت:

من هستم

تو هم باش

نگاهي مي كنم

من هستم اما او......

مي نشينم در كور سوي  كوچه ي تنهايي

روز ها به شب شب ها به انتظار

گذر زمان . . .

گذر عمر . . .

گفتند چون مي گذرد غمي نيست

گذشت اما با غم

گفتند اين نيز بگذرد

گذشت اما به سختي

حال چه كنم . . .؟

به چه شوقي

 به چه اميدي

گذر عمر را تماشا كنم . . .؟

در انتهاي كوچه ي تنهايي

 

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:49 :: نويسنده : شیوا

 نه نمی دانی...!

هیچکس نمی داند..

پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد...!

نمی دانی...!

کسی نمی داند این آرامش ظاهــــــر و این دل نـــــــا آرام چقدر خسته ام میکند...!

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : شیوا

 خنـــده ام میــگیــرد !

وقتی پس از مــدت هــا بی خـبــری بی آنکه سُراغی از این دل آواره بگیری

گفتی

دلـــم برایت تنــــگ است

یا مرا به بـــازی گرفته ای

یــا

معنی واژه هـــایت را خوب نمیدانی

کمـ طاقتی

عادتـ آنـ روزهایــت بــود ،

ایـنـ روزها

برای گرفتن خـبـری از مـن

عـ ـ ـجـ ـ ـیـ ـ ـب

صـبـور شده ای!!!!

هر چقدر بيشتر ميخواهمت
دورتـر ميشوی
بـرگـرد 

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:47 :: نويسنده : شیوا

 من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی
بی حوصله ام
آسمان روی سرم سنگینی میکند
روزهایم کش امده
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم
باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم
روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند
چون
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد
اما شبها  . . .

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : شیوا

 از من فاصله بگیر !

هربار که به من نزدیک می شوی
باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت ...!
از من فاصله بگیر !

من خسته ام از این امیدهای کوتاه ...!

 ترک برداشت دلم !
انقدر که تو سرد و گرمش کردی !

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:45 :: نويسنده : شیوا

خیال می کردم تو همدردی

 

اما نه ، تو هم دردی!!

هی رفیق به خودت نگیر سیگارم را می گویم....

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:36 :: نويسنده : شیوا

هنوز دلخوشم به،

"خدا نگهدارش

 اگر نمیخواست برگردد؟

 اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد!

 

 

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : شیوا

من به مردن راضیم

پیشم نمی آید اجل

بخت بد بین کز اجل هم

ناز می باید کشید!!! 

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : شیوا

 

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 14:36 :: نويسنده : شیوا

انسانها برای هم سنگ تمام می گذارند !!

اما نه زمانی که در میانشان هستی !!

آنجا که میان خاک خوابیدی

"سنگ تمام" را می گذارند و می روند!!!

مردم محبت را دیر میفهمند  

خیلی دیر 

آنقدر که فقط به نماز میتت می رسند !!!

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 23:30 :: نويسنده : شیوا

در قبرم هستم

خوابیده ام به پهلوی راست

 گوش چسبانده ام به خاک

منتظر شنیدن گامهایت 

.

.

فاتحه بهانه است 

من هنوز هم دوستت دارم!!

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : شیوا

خیلی سخته از بغض گلو درد بگیری

و بهت بگن لباس گرم بپوش!!!!! 

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 23:26 :: نويسنده : شیوا

خدایا اینم از این !

دیدی رفت؟

فقط ازت میخوام  

یه جوری

یه جای زندگیش 

بد جوری یاد من بندازیش!!!

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : شیوا

 منو که میذارین تو قبر،بزنین رو شونم و بگین:


هی رفیق،


سخت گذشت،ولی


 دیـــــــــدی گـــــــــذشـــــــت،…!!؟


چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 22:49 :: نويسنده : شیوا

ای کاش اون وقتی که یکی ازت می پرسه : چطوری ؟

و تو درجواب میگی :خوبم 

یکی باشه محکم بغلت کنه و بهت بگه :

میدونم خوب نیستی!!!

سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 13:54 :: نويسنده : شیوا

 چشم من حرمت اشکاتو نگه دار
میدونی چند تا غروبو گریه کردی؟؟؟؟؟؟
قطره قطره آب شدن ثانیه هامون
قد لحظه های خوبو گریه کردی
هنوزم یکی نشسته روی ابرا
نگران کفترای یا کریمه
دیگه وقت خنده های بی بهونس
چشم من گریه نکن خدا کریمه

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : شیوا

 

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:56 :: نويسنده : شیوا

آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد

بی آب ، دو هفته
بی هوا ، چند دقیقه

بی”وجـــدان، خـیلی . . .

متاسفانه خیلی !

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:54 :: نويسنده : شیوا

 سلام به همه دوستان

عید همگی مبارک

واسه ی همتون سال خوب و پر برکتی رو آرزو میکنم

ببخشید که کمی این تبریک سال نو دیر آپ شد!!! 

از من دلخور نشین ! آخه آدمایی مثل ما که عید ندارن !

واسه ماها :

تقـویمِ امـسال هـــم..

بـا تقـــویــمِ پــارسال..

هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..

وقتـی.. 

زنـــدگی.. 

تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..

تعــطــــــیل اسـت !

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:48 :: نويسنده : شیوا

 آری از پشت کوه آمده ام

چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟! 

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم

می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن

گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : شیوا

 همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…

ولی پدر …

… … … …
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …

بیایید قدردان باشیم …

به سلامتی پدر و مادرها

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : شیوا

  دمش گرم … باران را میگویم ؛ به شانه ام زد و گفت :

خسته شدی ؟ امروز تو استراحت کن ، من به جات می بارم

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:40 :: نويسنده : شیوا

 تو کجایی سهراب ؟ آب را گل کردند و چه با دل کردند ،

زخمها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند

در همین نزدیکی عشق را دار زدند همه جا سایه دیوار زدند

گفته بودی قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این شهر غریب!

قایقت جا دارد؟که نجاتم دهی از این گرداب ؟

من  هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم

قایقت جا دارد؟

 

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : شیوا

 مطمئن باش و برو

ضربه ات کاری بود...

دل من سخت شکست

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود

و خیالم می گفت

تا ابد مال تو بود

تو برو...

برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام

سر هم بند زنم...

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:38 :: نويسنده : شیوا

امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد..
یا باید خانه مان را عوض کنم..

یا پستچی را

تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 1:37 :: نويسنده : شیوا

اگر روزی برای دیدنم قصد سفر کردی

بیا در کوچه های بی کسی من زیر بارانم! 

جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : شیوا

 

جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 18:1 :: نويسنده : شیوا

 

جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : شیوا
درباره وبلاگ

تقدیم به همه دوستان مجازی : اسمش را می گذاریم دوست مجازی اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش نگرانش می شوم دلتنگش می شوم وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود مطمئن می شوم که حقیقیست هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم، من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد...!
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خاطرات خاکستری و آدرس khaterat-e-khakestary.LXB.i r لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 75
بازدید دیروز : 65
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 429
بازدید کل : 74594
تعداد مطالب : 154
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content